از خطبه هاي علی(ع) در باره توحيد و اين خطبه از اصول علم داراي چيزي است كه خطبه ديگر ندارد

.....................



از خطبه هاي علی(ع) در باره توحيد و اين خطبه از اصول علم داراي چيزي است كه خطبه ديگر ندارد

از خطبه هاي آن حضرت در باره توحيد و اين خطبه از اصول علم داراي چيزي است كه خطبه ديگر ندارد .

آنكه خدا را داراي كيفيتي دانست اورا يگانه ندانسته ، وآنكه مثل و مانندي برايش ديد ، به حقيقتش نرسيده است ، هر كه او را شبيه كرد اورا قصد نكرده  و هر كه او را به وهم و انديشه درآورد و به سويش اشاره كرد جوياي او نيست ، آنچه به خودي خود شناخته آيد آفريده شده است و هر چه به غير خود قائم وسرپاست معلول است.

بدون به كار انداختن كار افزاري فاعل و بدون تاختن فكر و انديشه اندازه گيرنده است و بدون بهره برداري از مال بي نياز است ، ازمنه و اوقات با وي همنشيني نكند آلات و اسباب او را ياري ندهند ، هستي او بر زمان ، وجود او بر عدم ، ازليت و و هميشه بودنش بر ابتدا داشتنش پيشي گرفته اند ، با اينكه دانستنيها را او پديد آورده ، واضح مي شود كه آلت دراكه ندارد ، و به ضديت و اختلافيكه او بين موجودات افكنده هويدا گردد ، كه ضد و مخالفي برايش نيست و به نزديكي و الفتي كه بين اشياء ايجاد فرموده شناخته آيد كه بي قرن وهمسر است .

روشني را با تاري ، پيدايي را با پنهاني ، خشكي را با تري گرمي را با سردي ضديت داد و بين اشياء متضاد الفت افكند ، چيزهاي جدا را به هم نزديك و چيزهاي به هم نزديك را دور كننده است ، به حدي محدود و به شماره و حسابي معدود نيست ، اسباب و آلات خودشان را محدود كرده و به مانندگان خويش اشاره كنند كلمه منذ كه براي تقدم و لفظ قد كه براي ازليت و هميشگي است مانع از قدمت بوده و جلو مي گيرند و همچنين كلمه لولا او را از كاهليت دور گردانيده آفريننده آن آلات و و ادوات به خردها آشكار گشته و بوسيله همان ادوات خويش را از ديدن چشمها نگهداشته است .

آرامش و جنبش بر او جاري نشود ، چگونه بر او جاري شود چيزي كه او خود جاري كننده آن است ، و چسان آنچه را كه او پديد آورده است در آن پديد آيد، و چطور حادث گردد در چيزيكه او خود آنرا احداث فرموده است ، در اين هنگام ذات او در تغيير و كنه او جزء پيدا مي كند و حقيقتش از ازليت و هميشه بودن امتناع مي ورزد و البته هنگامي كه پيش روي برايش يافت شود داراي پشت سري نيز خواهد بود و هنگامي كه كاهشي او را دريافت ، البته خواهش تماميت خواهد كرد ، اينجا است كه نشانه مخلوقيت در او هويدا مي گردد و پس از آنكه كليه موجودات هستي او را دليل اند ، خود دليل بر وجود صانعي ديگر خواهد بود ، و از برهان اينكه ممكن نيست آنچه در غير او مؤثر است ، در او نيز اثر كند خارج خواهد شد.

خداونديكه تحول و زوال نمي پذيرد و پنهان شدن بر او روا نيست ، نزاييده است تا زاييده شده باشد و زاييده نشده است تا محدود گردد ، برتر از اتخاذ فرزندان و منزّه از همبستري با زنان است . اوهام و انديشه ها بدو نرسند تا در ذهنش گيراند، هوشها و زيركيها او را به وهم در نيارند تا تصورش كنند ، حواس ها  ادراكش نتوانند تا احساسش كنند، دست ها مسش ننمايند تا به وي دست يابند ، متغيّر به حالي نگردد و در احوال گوناگون انتقال نيابد ، شبان و روزان كهنه و فرسوده اش نسازند ، روشني و تاريكي تغييري در او ندهد ، به جزئئ از اجزاء و به جوارح و اعضاء و بعارضه از اعراض و به غير داشتن از بعضها وصف نشود.

گفته نشود كه او را حد و نهايت و انقطاع و غايتي است ، اشياء در برش نگيرند تا در برش كشند و بيفكنند يا اينكه چيزي اورا بردارد و به هرجا كه خواهد ببرد ويا راستش نگهدارد نه در اشياء داخل بوده و نه از آنها بيرون است ، خبر مي دهد نه با زبان و زبانكها ، ميشنود نه با شكافها و آلات ، سخن مي گويد : نه بوسيله الفاظ ، حفظ مي كند نه به قوّه حافظه ،بدون انديشه اراده مي كند و بدون رقّت دوست مي دارد و خوشنود مي شود و بدون رنج و مشقّت دشمن داشته و به خشم مي آيد.

بودن هر چيز را بخواهد اورا مي فرمايد باش آنگاه مي باشد ، نه بوسيله صوتي است كوبنده ،و يا ندايي است كه شنيده شود ،جز اين نيست كه گفتار آن خداوند پاك وپاكيزه فعلي است كه ايجادش كند و مانند آن خدا از پيش از آن موجود نبوده است واگر قديم نبود البته خداي ثاني بود. گفته نشود كه خدا پس از نبودن بوده شده است ، آنگاه اوصاف تازه پيدا شده ها بر او جاري گردد و بين او و تازه پيدا شده ها فرقي نماند و او را بر آنها برتري نباشد آنگاه آفريننده و افريده شده مساوي پديد آرنده و پديدار شده يكسان باشند افرينش را بدون نقشه كه از ديگري موجود باشد بيافريد و در اينكار هيچيك از مخلوقاتش را يار نگرفت و بدون اشتغالي زمين را سرپا كرد و نگهداشت و ان را در جاي غير قرارگاه بگسترد و بدون پايه ها و به غير ستون ها به پا داشت و برافراشت و ان را از كجي و خميدگي و افتادن و شكافته شدن حفظ فرمود ،ميخهايش را مستحكم و سدهايش را به كار گذاشت ، چشمه هايش را جاري و رودخانه هايش را بشكافت .

آنگاه نه انچه بنا كرده بود سست افتاد و نه آنچه را توانايي داده بود ناتوانش گرديده ، اين خداست كه به قدرت و عظمتش بر زمين چيره گرديده و به دانش و معرفتش داناي به آن و به بزرگواري و ارجمنديش بر هرچيز آن بلندي و برتري دارد ، هر چيز از آن را كه بخواهد ناتوانش نسازد ، و از حكم او سر باز نميزنند تا بر او چيره شود ، و شتابنده آنها از او نگريزد تا بر او پيشي بگيرد و نيازمند شخص دارا نيست تا از او روزي خواهد ، آفرينش در برابر عظمتش اقتاده و خوار و ذليل اند ، كسي ياراي آن ندارد كه از سلطنتش به سوي غير او بگريزد و سود و زيانش را از خويش دفع دهد ، باري او كفو وهمتا و مثل و مانند نيست تا با وي برابر باشد ، او كسي است كه اشياء را پس از بودن نابود مي سازد تا اينكه بود و نبودش يكسان گردد، و نابودي جهان پس از پيدايش آن شگفت انگيز تر از ايجاد و اختراعش نيست ، چسان شگفت انگيز تر باشد در صورتيكه كليه اهل زمين از جاندار و پرنده و چارپايان و آنچه شب به مراكز و طويله خويش باز مي گردند و آنچه در بيابان مي چرند و آنچه كند فهم و زيرك كه بين اهل آن زمين است اگر بر ايجاد پشّه اتفاق كنند ابداً قادر بر ايجاد آن نبوده و نميدانند راه آفريدن آن پشّه كدام است و البته عقول در دانستن آن مات وحيران و نيروي شان ناتوان است ، باز مي گردند زبون و و مانده در حال شكست خوردگي و اعتراف و اقرار به اينكه آن ها از ايجاد و افناء آن پشه ناتوان و درمانده اند. پس از پايان كار جهان تنها خداوند پاك وپاكيزه پاينده است .

و چيزي با وي همراه نيست همانطوري كه پيش از پيدايش آفرينش بود ، همانطور پس از نابودي آن بدون وقت و مكان و زمان است، هنگام نيستي جهان مدتها و اوقات و سالها  ساعات نيست و نابودند پس به جز خداون خداي يگانه قهّار كه بازگشت كليه كارها به سوي اوست چيزي پاينده نيست و همانطوريكه هنگام پيدايش آفرينش و مخلوق از خويش اختيار ينداشتند ، فنا ونيستيشان هم بدون ابا و امتناع آنها خواهد بود ، و اگر توانايي سركشيدن داشتند البته بقايشان دوام مي داشت . هنگام آفرينش ايجاد هيچيك از مخلوقات بر او دشوار نبوده و پديد آوردن آنچه راكه او پديد آورده و آفريده بر وي گران نيافتاده و تكوين آنها براي استحكام امر پادشاهي و براي بيم از كم و كاهشي نبود و نمي خواست از آنها كمك جويد بر دفع همتايي پيشي جوينده و پرهيز از دشمني هجوم كننده نه براي فزوني در كار سلطنت و نه براي آفزايش و افتخار بشريكي در شركت با او ، نه براي آنكه از بيم و دهشي بخواهد با آن ها انس گيرد ، آنگاه اشياء را پس از پيدايش نابودش سازد ، نه بواسطه ملامتي است كه در گرداندن و اداره امور آنها بر وي داخل شده باشد ، و نه براي آسايشي است كه باو برسد و نه براي سنگيني از آن بر اوست ، درازاي زمان آفرينش او را برنج نيفكند ، تا اينكه او را وادار سازد ، تا بتندي نابودش سازد ، لكن آن خداي پاك منزه از نقائص به لطفش مدبر آن امور بوده ، و به فرمانش آنرا نگهداشته و بتوانايي و قدرتش آنرا مستحكم ساخت ، آنگاه پس از نابود ساختن او را بازگرداند ، بدون اينكه نيازي به آن داشته باشد ، يا اينكه بخواهد با يكي از آنها بر ديگري كمك جويد و نه براي اينكه از حال بيم و هراس بحال انس آيد ، نه از حال ناداني و نابينايي بدانش گرايد و نه از فقر و نيازمندي بسوي توانگري و فزوني شود و نه از خفت و پستي بعزت و ارجمندي آيد.



نوشته شده توسط شایان در

و ساعت



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by kav ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به ** کاو **خوش آمدید




شایان
















درآمد واقعی , واریز به کارت بانکی شما , با چند کلیک درآمد کسب کنید , درآمد تومان و ریال , درآمد پول از اینترنت , دیدن تبلیغات , درامد کلکیی , کار در خانه ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 135484
تعداد مطالب : 157
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1




دریافت کد